توی چشمام نگاه میکرد و میگفت : خوشبختت میکنم و من مثل همه ی دخترا ذوق کردم تو دلم .. از اینکه منم بالاخره مورد توجه قرار گرفتم.زمان صحبتامون تو هر جلسه طولانی بود. برای شناخت هم وقت کم میومد. اما تو همون زمان کم شناختمش.
با خودم میگم همچین مردی به این خوبی چطور سر راه من قرار گرفته.من لیاقت عشق این مردو رو ندارم .وقتی این حرفو به دوستام زدم دوتاشون باالاتفاق گفتن خفه شو !
آقای کوهنورد .. باید سعی کنم همقدم خوبی برات باشم...
خدایا کمکم کن
..
تو قادری
- ۹۴/۰۵/۰۳