پنجاه و سه
خـــانمِ کـــوهنـــورد | جمعه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۲ ب.ظ |
۳ نظر
شهریور خیلی کش اومده برام ، از تولدم به بعد که ششم بود تا امروز انگار دوماه گذشته بهم .
از شب و روز تولدم هیچی نمیگم نمیخوام باز اشکامو یادم بیاد ، فقط عید قربان به طرز عجیبی پدر کوهنورد دستشو کرد تو جیبشو سوپرایزمون کرد، بازم خداروشکر.
بی صبرانه منتظریم خونه نقلی مونو تحویل بگیریم و تا بعد از محرم و صفر جهیزیمو بچینم ، خیلی برنامه براش داریم امیدوارم بتونیم عملی کنیم .
خدایا شکرت شکرت
- ۹۵/۰۶/۲۶
خوشحال میشم دنبال کننده ی وبلاگم باشین