هفتاد و نه
من دختر کم توقعی هستم .. البته گاهی اوقات لج درونم میگه کم توقع نباش و ازش بخواه اون چیزایی که تو دلت مونده .. ولی از اون دسته ادمایی نبودم که بشینم تا توقعاتمو یکی دیگه براورده کنه . شایدم من مقصرم و طرز فکرم اشتباه بوده .. پول دادن کوهنورد به من برام لذت بخشه ولی همینکه بهم پول میده نصفشو خرج خودش میکنم .. براش هدیه و جایزه میخرم .. دنبال خرید وسایل و لباسای مد روز نمیرم . و خدایی کوهنوردم از این اخلاقا نداره که بگه تو هیچی نمیخری پس نیازی به پول منم نداری ... نه اینکه بگم کسر شانم میشه ازش چیزی بخواما .. ولی همش حس میکنم الان وقتش نیست .. چون اخلاقم اینه ک صبر میکنم برای خریدن یه وسیله ای بنجل نمیخرم و موقع خریدش پول خوب هم میدم که الان تو این وضعیت ما هنوز اون پول خوب بدست نیومده.
گاهی اوقاتم پشت چهره خسته جفتمون عشق موج میزنه ... وقتی میبینم روز به روز برام گیاه میاره ولی هیچ وقتی برای کاشتنشون نداره منم خیلی بهش گیر نمیدم تا خودش وقت بزاره .. میدونه من گل و گلدون دوست دارم پس برام فراهمشم میکنه..
همیشه میگه من بلد نیستم برات هدیه بخرم ، حتا سایز منو نمیدونه ، یا نمیدونه از چ رنگایی خوشم میاد ، به چه چیزایی علاقه دارم .. خیلیا مثل من نیستن و میگن باید طرفشون بدونه و توقع دارن بعد از هر دلخوری طرفشون با دست پر از هدیه بیاد سراغشون ولی منو کوهنورد ک بحثمون میشه و بعدشم اشتی میکنیم هیچ هدیه ای بینمون رد و بدل نمیشه.. خیلیا بهم میگن اشتباهه بدون باج آشتی کنی ولی من کوهنورد و با همین سادگی و ندونستناش دوسش دارم ..
همینکه نمیتونه ژست خوب بگیره و همیشه باید تاکیید کنم بهش عینکتو بردار و سرتو بگیر پایین ..
زندگی معمولی ما میگذره ...